اورست

Welcome.

Live show Finished

Find more interesting live shows.

Download the Free Podbean App

Engage in virtual interactions in the community.

Download Podbean app on App Store Download Podbean app on Google Play

Speakers

Mo Za

155 Followers
  • {{speaker.nickname}}

Call in and shine on the show. Download the free Podbean App now!

Community

معرفی و تحلیل فیلم زد اثر کوستا گاوراس

سینمای سیاسی یکی از ژانرهای بسیار خاص در سینماست. فیلم های کمی را سراغ داریم که با موضوعات سیاسی و در ژانر سیاسی ساخته شده باشند و به فروش قابل توجهی دست یافته باشند. عموما چنین فیلمهایی به سینمای روشن فکری تعلق دارند. خیلی از این آثار در حد فیلمهای شعاری و انتقادی سطحی تنزل پیدا میکنند و سینما را ابزاری می دانند که با آن مانیفست های سیاسی یخوانند و به مخاطب خود پیام سیاسی بدهند. یکی از معدود فیلمسازانی که سینما را برای خود به مثابه هنر به خدمت میگیرد تا دغدغه های سیاسی خود را نیز به منصه ظهور برساند، کوستا گاوراس است. او مانند بسیاری دیگر نمیخواهد بجای موشک فیلم بسازد. این عنوانی است که به فیلم سازان ژانر سیاسی که فقط در حال شعار دادن و قرائت کردن بیانیه های سیاسی هستند اطلاق می شود. گاوراس در مرحله اول میخواهد داستان بگوید. شخصیت فیلمهای او عموما شخصیت هایی باور پذیر هستند که در موقعیت های خاصی گیر افتاده اند. کوستا گاوراس از همان اصول ابتدایی و البته اساسی درام پیروی میکند. قهرمانی وجود دارد که هدفی دارد. این قهرمان برای رسیدن به هدف خودش، باید از سد موانع بگذرد. همین قضیه که هدف قهرمان برای ما مهم است ( او شخصیتی باور پذیر است و با وی همذات پنداری میکنیم) اما موانعی وجود دارند که نمیگذارند او به هدف خویش برسد، چیزی است که ما را به وجد می آورد و درام ایجاد میکند. کوستا گاوراس اگر انتقادی سیاسی هم دارد، اگر ایده تازه ای را در سیاست میخواهد مطرح کند و هر هدف سیاسی دیگری را که دنبال میکند، از رهگذر داستان گویی بدان نایل می آید. به همین خاطر است که هیچگاه سیاست از فیلمهای او بیرون نمیزند. هیچگاه مفاهیم و محتوای فیلمهای او تحمیلی نیستند. همانگونه که ژان رنوار یکی از اسانید سینمای سیاسی به همین قدرت دست یافته بود که سیاست را با چاشنی داستان و درام همراه کند و به همین حاضر یکی از ستایش شده ترین کارگردانان تاریخ سینماست، کوستا گاوراس هم یکی از فیلمسازان برجسته ژانر سیاسی محسوب میشود. البته در مورد فیلم سیاسی بحث ها فراوان است. گدار ادعا میکرد که یک فیلمساز سیاسی است. کاری که او بدان اعتقاد داشت این بود که نه فیلمی با موضوع سیاست بلکه فیلمی بسازد که در ذات سیاسی است. او به تئوری های برشت بسیار علاقمند بود و تلاش میکرد تا فیلمهایی بسازد که فاصله گذاری مد نظر برشت را در خود جای دهند. همین فاصله گذاری به این دلیل که قصد نقد رسانه (خود سینما) و نقب زدن به برداشت مخاطب از سینما را داشت، عملی سیاسی محسوب می شد. گدار همین نوع از سینما را سینمای سیاسی میدانست و اعتقاد داشت که او با ساخت چنین فیلمهایی در حال انجام دادن یک کار سیاسی است. از دید کسی چون گدار، کسانی که شخصیت های فیلمهایشان را رئیس جمهور و نماینده محلس تشکیل میدهند و تلاش فیلم بر افشای روابط میان سیاستمداران و لابی های میان احزاب است، لزوما ژانر سیاسی نیستند. او مایل بود به شیوه انتزاعی تری به مسائل نگاه کند. او میخواست ایدئولوژی را نقد کند چون اگر این مورد به خوبی نقد می شد، رسانه قدرت بیشتری برای بیان مشکلات و نقد کردن سیاستمداران را پیدا میکرد. برای فیلمسازی مدرنی چون گدار و دیگر هم فکران او، مهم ترین وظیفه یک فیلمساز آگاه کردن یک مخاطب بود. مخاطب باید یاد میگرفت که هر فیلمی حقیقت را بیان نمیکند. گدار میخواست به مخاطب بفهماندکه (سینما 24 فریم دروغ در ثانیه است.) و حالا که اصل و اساس این رسانه بر دروغ است پس تا به حال چه دروغها که از رسانه نشنیده ایم. چه سلیقه ها و ذائقه ها که با رسانه تغییر نکرده اند و نکته ترسناک، این است که این رسانه ها عموما در دست اربابان قدرت قرار گفته اند. گدار قصد داشت با بمباران تئوریک این ابزار، سیاستمداران و اربابان قدرت را ابتر و اخته کند و این کار را به مراتب سیاسی تر از دیگر نوع فیلم ها می دانست. اما کسی مانند کوستا گاوراس، در فیلم هایش به شیوه ای عملگرایانه تر عمل میکند. او مثل گدار نظریه پرداز نیست. گاوراس در محیطی بزرگ شده که تاثیرات سیاستهای مختلف هر دولت و حکومت را بر سطح زندگی خود و اطرافیانش دیده است. زخم خورده سیاست و سیاستمداران است و هر فیلمی که می سازد، افشای بسیاری از فساد ها، روابط نادرست، لابی ها، رشوه ها و دیگر ویژگی های بد سیاستمداران است. گاوراس این توان را دارد که تمامی این مسائل را در قالب داستان های دنبال کردنی ارائه کند. البته فیلم های او مانند همین فیلم زد (که به اعتقاد برخی بهترین و کامل ترین فیلم او نیز هست) فیلمهای پر فروشی نیستند. او هیچگاه نتوانسته و شاید هم نخواسته که فیلمهایی بسازد که سینما روها برای دیدنشان صف ببندند. به هر حال او یک هنرمند سیاسی است و مسئولیت خاصی را برای خود در نظر گرفته است و بیان حرف ها و دغدغه هایش برای وی از هر چیزی مهم تر است. اما اگر بخواهیم فیلمسازان را از نظر محبوبیت نزد عام دسته بندی کنیم، کسی مانند گدار آن ته ها قرار می گیرد. هیچ مخاطب عادی سینمایی حاضر نیست برای تماشای فیلمهایش پولی بپردازد. در طرف دیگر این دسته بندی هم، فیلمسازانی قرار میگیرند که عشاق سینما برای دیدن فیلمهای آنان سر و دست میشکنند. هر فیلمی که میسازند بجز بازگشت سرمایه، سود فوق العاده ای هم میکند. کسی مانند کوستا گاوراس دقیقا بین این دو طیف قرار می گیرد. او مخاطبان خاص خود را دارد و بیشتر برای آنها فیلم می سازد. شاید اصلا برای گاوراس اهمیتی نداشته که همه فیلمهای او را ببینند و همین که مخاطبان خاص سینمایش با دیدن فیلمهای او، پیام ها را دریافت کرده و از داستانهایش نیز لذت ببرند، برای او کافی بوده است. مطمئنا کسانی که برای تماشای فیلم های تین ایجری مانند جنگ ستارگان له له میزدند، برای کوستا گاوراس اهمیتی نداشته اند. به همین دلیل است که فیلمهای او را نمیتوان به همه معرفی کرد و دیدنش را نیز به همه علاقه مندان به سینما توصیه کرد. اما اگر از طرفداران ژانر سیاسی هستید مطمئنا کوستا گاوراس را باید بشناسید و فیلم زد را نیز باید ببینید.

معرفی و تحلیل فیلم زد اثر کوستا گاوراس
0

بیچارگان اثر لانتیموس

در این مطلب به نقد و بررسی جدیدترین اثر یورگوس لانتیموس می پردازیم. اثری که با تمام هیاهوی خود به فیلمی شاهکار تبدیل نشد اما روح تازه ای هم به درون بلا بکستر و هم به درون سینما دمید. خلاصه داستان: این فیلم براساس رمانی به همین نام اثر آلاسدایر گری ساخته شده که در داستان آن ، زن جوانی از دوره ویکتوریا اقدام به خودکشی می‌کند اما از طریق پیوند مغز نجات می‌یابد و به سفر ماجراجویانه‌ای به‌منظور خودشناسی می‌رود. اثر علمی تخیلی و کمدی کارگردان یونانی، یورگوس لانتیموس که نامزد و برنده جوایز متعددی شد و از نظر منتقدان هم به شدت ستوده شد در نهایت به اثری سلیقه ای تبدیل میشود که هرکسی را مجذوب خود نمی کند. لانتیموس با تلفیق سبک های متفاوت فیلمی هنری را خلق کرده که تا الان فیلمی با چنین سبکی ندیده بودیم. البته که فیلم به دیگر آثار لانتیموس شباهت ها و وجه اشتراکات زیادی دارد اما به نوبه خود فیلم متفاوتی به حساب می آید که بیننده را مانند شخصیت های فیلم در این اثر غرق می کند. این فیلم یک دنیای جدید را به ما معرفی می کند که زیبایی بصری مجذوب کننده ای دارد اما مشکل اینجاست که این اتمسفر و زیبایی بصری باعث ارتباط بیننده با فضای فیلم نمی شود که این باعث میشود که از ارتباط با مخاطب با شخصیت ها هم کاهش بیابد. در واقع فیلم در روایت های خود گم میشود. گاهی فکر می کنیم که بیچارگان فرزند سوگلی و کشتن گوزن مقدس است اما بیچارگان اثری مستقل و متفاوت است و دقیقا مانند بلا بکستر؛ شخصیت اصلی فیلم، مادر خود و بچه خودش است و می خواهد داستانی جدید درباره تجربه های جدید بازگو کند که در ماجراجویی ها و تجربه های جدید بسیار موفق عمل کرده است ولی المان های موردنیاز خود را گاهی درست و بجا استفاده می کرد و گاهی هم طرز استفاده از آنها را از یاد می برد. نکته ای که اگر از فرم و نمای بیرونی اثر بگذریم نحوه داستان گویی و روایت آن است که کند پیش نمی رود و در جاهای مختلف ریسک نمی کند تا از آن نظم خود نیفته اما گاهی این مورد از کنترل خارج شده و فیلم شتاب زده و بی انگیزه عمل کرده است. در واقع بیچارگان می خواست که زندگی را تخیلی کند اما مثل اینکه بیشتر تخیلی را زندگی کرد و این با نحوه داستان سرایی و ساختار آن ضربه زده بود؛ در واقع می توان گفت بیچارگان داستان را فدای فرم کرد، همان اشتباهی که مسیر فیلم را عوض می کند. داستان روایت را سه گانه می کند که روند فیلم را تغییر می دهد و مخاطب را دچار سردرگمی می کند و در واقع بلا هم در هر سه قسمت رفتاری متفاوت دارد که استعاره جذابی از سنین مختلف است. تجربه های جدید بلا را بزرگ تر می کرد اما انگار این روند خیلی سریع و بدون تامل صورت می گرفت و افکار را در قلب احساسات فرو می برد و بیننده را مجبور به تعجیل می کند که با داستان راه بیاید. از این ها که بگذریم بیچارگان دو نقطه قوت مهم و موثر داشت؛ اول جلوه های بصری و فیلمبرداری اثر که ویژگی اصلی یک فیلم هنری را در آن ها جای داد. جلوه هایی که بیننده را محو تماشای خود می کرد و زیبایی بصری اعجاب انگیز و فانتزی را خلق کرده بود و فیلمبرداری که خیره کننده بود و در هر زمان و مکانی تمام حس و حرکت موجود در آن صحنه ها را به بیننده هم انتقال می داد و همچنین در ابتدای فیلم ما شاهد سیاه و سفید بودن تصویر بودیم که با رنگارنگ کردن آن انگار مخاطب را از فضایی به فضای دیگر می برد و انگار تمام احساسات و عواطف را در زنجیره ای دایره وار به نقش ها متفاوت انتقال می داد و سعی داشت تا حال و هوای هر صحنه را در خودش آمیخته کند. دقیقا مانند چیزی که در اوپنهایمر دیدیم. نولان در صحنه های مختلف و با توجه به فضای داستان رنگ های تصویر را تغییر می داد که از آن به خوبی استفاده می کرد. اما در بیچارگان شاهد افت حدودی در چنین چیزی بودیم که البته در چنین روندی تاثیر خاصی نگذاشت. دومین نقطه قوت بزرگ بیچارگان عملکرد بی نقص و خیره کننده بازیگران بود؛ از ویلیام دفو با اوج حرفه ای بودنش تا مارک روفالو و رامی یوسف که بازی درخشانشان مخاطب را مجذوب خود می کند و البته گل سرسبد و بزرگ ترین نقطه قوت کل فیلم، یعنی اما استون که با بازی خیره کننده در نقش بلا بکستر به خوبی نقش کودکی در بدن مادر را ایفا کرد و تغییرات شخصیتی و تجربی او را به خوبی به نمایش گذاشت و به بهترین نحو چیزی که لانتیموس می خواست را نشان داد و حتی بهتر از تصورات لانتیموس. حتی به جرئت می توان گفت اما استون بهترین نقش آفرینی خود را در بیچارگان انجام داد. از عملکرد بازیگران هم که بگذریم لحن کمدی فیلم هم به خوبی کار شده بود و از نظر فرم بی نقص شده بود که از تلفیق سبک های مختلف به خوبی بهره برده بود. همچنین موسیقی جذاب جرسکین فندریکس کاملا با فضای فیلم تطابق داشت و رژه تصاویر و موسیقی زیبایی بصری شگفت انگیزی را به این فیلم داده بود. در واقع این فیلم شگفت انگیز است و در خلق شگفتی هایش چیزی را کم نگذاشته است. بیچارگانِ یورگوس لانتیموس اثری در نوع خود جاه طلبانه است که با تلفیق چندین سبک مانند بلا بکستر اثری خیره کننده را خلق کرده است. اثری که با نهادن مغز نوزاد در بدن مادر مخلوق جدیدی را خلق کرده که تشنه تجربه است. این فیلم از لحاظ زیبایی شناختی بصری چیزی کم ندارد اما از نظر داستان چیزهای زیادی را گم می کند. اثری که نمی توان به آن لقب "شاهکار" داد چون هنوز با آن فرسخ های زیادی فاصله دارد اما در نهایت مخلوق جدید لانتیموس به یکی از بهترین فیلم های چند سال اخیر تبدیل می شود.

بیچارگان اثر لانتیموس
0

کتاب «سفر به انتهای شب»: سرگردان در جست‌وجوی معنای زندگی

کتاب «سفر به انتهای شب»: سرگردان در جست‌وجوی معنای زندگی این رمان را می توان داستان و افکار مردی در نظر گرفت که در سرنوشتی عاری از آرامش، سرگردان است—کاوشی تاریک و «نِهیلیستی» در سرشت انسان و رنج زندگی روزمره. سفر مفید است، تخیل را به کار می اندازد. باقی چیزی نیست جز ناامیدی و خستگی. سفر ما کاملا خیالی است. این نقطه‌ی قوت آن است. فقط باید چشمانت را ببندی. در سوی دیگرِ زندگی است. این جملات از کتاب «سفر به انتهای شب»، اتمسفر حاکم بر این رمانِ خودزندگینامه‌ای را آشکار می کند و همچنین، خلاصه‌ای از تمام داستان و نوع نگاه «لویی فردینان سلین» به زندگی را به تصویر می کشد. «سلین» در سال 1912 به صورت داوطلبانه در ارتش فرانسه ثبت‌نام کرد؛ جنگ، زخم هایی ابدی به او زد و تأثیری انکارنشدنی بر آثارش گذاشت. او که به خشمی هستی‌گرایانه دچار شده بود، باقیِ زندگی خود را با نگرشی سرشار از بدبینی و ناامیدی گذراند. به همین خاطر، رمان «سفر به انتهای شب» را شاید بتوان داستان و افکار مردی در نظر گرفت که در سرنوشتی عاری از آرامش، سرگردان است—کاوشی تاریک و «نِهیلیستی» در سرشت انسان و رنج زندگی روزمره. این رمان که جایزه‌ی معتبرِ «رنودو» را در سال 1932 از آن خود کرد، به خاطر نزدیکیِ فکریِ «سلین» به «فرانسه ویشی» (حکومت فرانسه بین سال های 1940 تا 1944) و نازی ها، تا مدت ها مورد بی‌توجهی قرار گرفت. «سلین» همچنین رساله هایی نوشت که ردپایی متمایز از «یهودستیزی» در آن ها به چشم می خورد. او هیچ‌وقت اعلام نکرد که فاشیست است و علاقه‌ای به «فیلیپ پِتَن» (رئیس‌جمهور فرانسه ویشی) نداشت، اما دیدگاه های سیاسی‌اش ابهام‌برانگیز باقی ماند. سلین پس از جنگ گفت که رساله هایش صرفا کمدی سیاه بوده و در حمایت از زبان فرانسوی نوشته شده است. امروزه کتاب «سفر به انتهای شب» یکی از شاهکارهای ادبیات اروپا در نظر گرفته می شود. روزنامه‌ی انگلیسی «گاردین» در سال 2003، این رمان را در رتبه‌ی پنجاه و یکم در میان «صد رمان برتر تاریخ» قرار داد. شخصیت اصلی در رمان «سفر به انتهای شب»، شباهت های زیادی با «سلین» دارد. پروتاگونیست داستان، «فردینان باردامو» است که همنام بودنش با نویسنده اصلا تصادفی نیست! او در پاریس پزشکی می خواند، اما شور و شوقِ دوران جوانی، وادارش می کند که داوطلبانه برای حضور در جبهه های جنگ جهانی اول، اعلام آمادگی کند. «فردینان» در میدان نبرد با «لئون رابینسون» آشنا می شود، یک سربازِ ذخیره که حضوری ثابت در ادامه‌ی زندگی او خواهد داشت. آن ها هر دو احساس ناامیدی می کنند و متوجه شده‌اند که جنگ نه معنایی دارد و نه هدفی مشخص. «فردینان» و «لئون» با هم می گریزند. فردینان پس از رقم خوردن رویدادهایی دیگر، دوران نقاهت خود را در پاریس می گذراند. او آنجا با پرستاری آمریکایی آشنا می شود، نخستین زن در میان زنان پرتعدادی که در مسیر او قرار خواهند گرفت. «فردینان» پس از تجربه‌ی فروپاشی عصبی، مدتی را در یک آسایشگاه روان‌پزشکی سپری می کند. پزشکانِ ارتش معتقدند او از نظر روانشناختی، شرایط مساعدی برای حضور در جنگ ندارد و این‌گونه سفر «فردینان» آغاز می شود، بدون هیچ مقصد مشخص. تنها مقصدی که ممکن است وجود داشته باشد، حتی برای خود مسافر نیز مشخص نیست: یافتن معنا در زندگی، و جایی که بتوان آن را «خانه» نامید. علاوه بر محتوا، فُرم ادبی و زبانِ استفاده شده توسط «سلین» باعث به شهرت رسیدن کتاب «سفر به انتهای شب» شد. سبک نگارش او شباهت چندانی به معیارهای مرسومِ وقت ندارد و بیشتر بازتابی از انباشت افکار است، با جملاتی کوتاه و موجز. این تکنیک در حقیقت بی قراری و سرشت مضطرب پروتاگونیست را نشان می دهد.بخش های زیادی از داستان، نه به فرانسویِ استاندارد، بلکه به گویشی عامیانه روایت می شود که در آن زمان، در میان خلافکاران و طبقه‌ی کارگر رواج داشت. طبقه های اجتماعیِ متفاوت در گذشته، گویشی مختص به خود را به کار می گرفتند تا هم تعلق داشتنِ خود به طبقه‌ای مشخص را نشان دهند و هم صحبت هایشان را از دیگران پنهان نگه دارند. به همین دلیل، ترجمه‌ی کتاب «سفر به انتهای شب» کار بسیار سختی بوده است؛ به عنوان نمونه یکی از مترجمین ایتالیایی کتاب، تصمیم گرفت از یک گویش قدیمی ایتالیایی به نام «پیامونته» استفاده کند تا احساسی مشابه با نسخه‌ی اصلی را در اثرش به وجود بیاورد. سفر «فردینان» هیچ شباهتی به سایر سفرهای ماجراجویانه، مانند کتاب «قصه جزیره ناشناخته» اثر «ژوره ساراماگو»، ندارد. در حالی که مفهوم ماجراجویی در کتاب «قصه جزیره ناشناخته»، به عنوان ابزاری برای کشف ناشناخته ها مورد ستایش قرار می گیرد، این مفهوم در کتاب «سفر به انتهای شب» چیزی به جز راهی برای فرار نیست. «فردینان» به حرکت ادامه می دهد، به کشورهای مختلف می رود، اما قبل از این که به جایی یا مردمانش خو بگیرد، آنجا را ترک می کند. او بیش از آن که سفری واقعی را آغاز کرده باشد، در زندگی‌اش سرگردان است، در جست‌وجوی جایی که هنوز آمادگی یافتنش را ندارد. تمام این عوامل باعث می شود رمان «سفر به انتهای شب»، آینه‌ای از قرن بیستم و تضادهای آن به نظر برسد. زبان عامیانه با مفاهیمی ژرف در هم می آمیزد و متنی را به وجود می آورد که در آن، گویش های محلی در کنار آرایه های ادبی جان می یابند. به علاوه، فرم ها و تکنیک های ادبی نوین، همچون «جریان سیال ذهن» و حضور همزمانِ صداهای متفاوت در یک راوی، به کار گرفته شده‌اند تا احساس بی قراری و تشویشی را به تصویر بکشند که از مشخصه های اصلی شاهکارهای «رمانتیک» است. راوی احساس بی قراری می کند، به خاطر هراس های جنگ، فروپاشی های عصبی، و جهانی که بیش از اندازه سریع تغییر می یابد، جهانی آکنده از انسان های سرگردان که عمر خود را در جست‌وجوی خانه‌ای سپری می کنند که دیگر هیچ تصوری از آن ندارند.

کتاب «سفر به انتهای شب»: سرگردان در جست‌وجوی معنای زندگی
0

سفر به انتهای شب

رمان سفر به انتهای شب، یکی از بزرگترین شاهکارهای ادبیات فرانسه است. هنگامی که دکتر لویی فردینان سلین در سن 38 سالگی دست نویس رمان خود، سفر به انتهای شب را برای چاپ فرستاد، ناشرش او را همتای شکسپیر و دانته خواند و رمان فروش زیادی کرد. پس از انتشار سفر به انتهای شب، نویسندگان زیادی چون هنری میلرو دیگران او را ستودند و وی را همپای بزرگانی چون جویس، پروست، فاکنر و کافکا دانستند. خشم و انزجار لویی فردینان سلین از موضوعی که خودش، آن را حماقت و دورویی جامعه می نامد، تقریبا در تمامی صفحات رمان سفر به انتهای شب به چشم می خورد. این رمان که از شیوه ی روایی رک و البته محاوره ای و ملموس بهره می برد، سمفونی ادبی ای است از خشونت، بی رحمی و پوچ گرایی. این کتاب در زمان انتشار در سال 1932، اغلب منتقدان را شوکه کرد و خیلی زود به موفقیت های بزرگی در سراسر اروپا و آمریکا به دست آورد. کتاب، سفرهای ضد قهرمان داستان، خرده بورژوایی به نام باردامو، را از خرابه های به جا مانده از جنگ جهانی اول به جنگلی در آفریقا، نیویورک و دیترویت را روایت می کند و سرانجام زندگی این شخص را به عنوان دکتری شکست خورده در پاریس به تصویر می کشد. سفر به انتهای شب، مخاطبین را وارد دنیایی بی رحم و شوکه کننده می کند و پایان عجیب و پیش بینی ناپذیر آن تا مدت ها در ذهن خوانندگان این اثر باقی خواهد ماند.

سفر به انتهای شب
2
Join the Discussion Now

Be an active participant in an incredible community.

Podbean App Logo

Podbean App

Join our live show and engage!

Open app
Logo
  • Send hilarious virtual gifts
  • Interact with dynamic live calls
  • Engage in vibrant live chat