سرگشته - اجرای خصوصی محمدرضا شجریان و مجید درخشانی در ابوعطا
ای که مهجوری عشاق روا میداری
عاشقان را ز بر خویش جدا میداری
تشنه بادیه را هم به زلالی دریاب
به امیدی که در این ره به خدا میداری
دل ببردی و بحل کردمت ای جان لیکن
به از این دار نگاهش که مرا میداری
ساغر ما که حریفان دگر مینوشند
ما تحمل نکنیم ار تو روا میداری
تو به تقصیر خود افتادی از این در محروم
از که مینالی و فریاد چرا میداری
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
بیا که از چشم بیمارت هزاران درد برچینم
جهان پیر است و بی بنیاد از این فرهادکش فریاد
که کرد افسون ونیرنگش ملول از جان شیرینم
جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی
که سلطانی عالم را طفیل عشق می بینم
نمیدونم دلم دیوانهی کیست
اسیر نرگس مستانهی کیست
نمیدونم دل سرگشته مو
کجا میگردد و در خونهی کیست
خواهم که بر زلفت هر دم زنم شانه
ترسم که پریشان کند بسی
حال هرکسی
چشم نرگست
مستانه مستانه مستانه مستانه
خواهم که بر رویت هر دم زنم بوسه
ترسم که مجنون کند بسی
مثل من کسی
چشم نرگست
دیوانه دیوانه دیوانه دیوانه
یک شب بیا منزل ما
حل کن تو این مشکل ما
ای دلبر خوشگل ما
دردت به جان ما شد روح و روان ما شد