همنوایی نوا – حسین علیزاده و محمدرضا لطفی
دونوازی تار و سهتار، اجرای ۱۹۸۷ امریکا
خدا را کم نشین با خرقه پوشان
رخ از رندان بیسامان مپوشان
در این خرقه بسی آلودگی هست
خوشا وقت قبای می فروشان
در این صوفی وشان دردی ندیدم
که صافی باد عیش دردنوشان
تو نازک طبعی و طاقت نیاری
گرانیهای مشتی دلق پوشان
چو مستم کردهای مستور منشین
چو نوشم دادهای زهرم منوشان
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
به فتراک جفا دلها چو بربندند بربندند
ز زلف عنبرین جانها چو بگشایند بفشانند
سرشک گوشهگیران را چو دریابند در یابند
رخ مهر از سحرخیزان نگردانند اگر دانند
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد
ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند
چو منصور از مراد آنان که بردارند بر دارند
بدین درگاه حافظ را چو میخوانند میرانند
مو که سر در بیابانم شو و روز
سرشک از دیده بارانم شو و روز
نه تب دیرم نه جایم میکند درد
همیدونم که نالونم شو و روز
دو زلفونت بود تار ربابم
چه می خواهی از این حال خرابم
تو که با مو سر یاری نداری
چرا هر نیمه شو آیی به خوابم
بی تو گلشن چو زندونه به چشمم
گلستون آذرستونه به چشمم
بی تو آرام و عمر زندگانی
همه خواب پریشونه به چشمم
مو که افسرده حالم چون ننالم
شکسته پر و بالم چون ننالم
همه گویند فلانی ناله کم کن
تو آیی در خیالم چون ننالم
دانلود از سایت خصوصی:
Khosousi.com/?p=7088