داستان کرم رو بگیر
آوای کتابک

داستان کرم رو بگیر

2021-04-03

در یک صبح گرم تابستونی که کریسی داشت توی خاک‌ها رو نوک می‌زد، کرمی رو دید که توی خاک‌ها داشت به راه خودش می‌رفت. کریسی قدقد کرد: «کرم‌ها خیلی خوشمزه‌ان.» آروم به طرفش رفت. همین که خواست اون رو نوک بزنه، کرم رفت توی سوراخی که در زمین بود. کریسی که از فرار کرم داشت دیوونه می‌شد، با عصبانیت توی سوراخ رو نوک زد. بعد از مدتی دست برداشت و دوباره رفت به سراغ برچیدن دونه‌ها. اما حواسش جمع بود تا اگه کرم دوباره از سوراخ بیرون اومد، اون رو ببینه.


داستان کرم رو بگیر


https://ketabak.org/d90j7

Comments (3)

More Episodes

All Episodes>>

Get this podcast on your phone, Free

Create Your Podcast In Minutes

  • Full-featured podcast site
  • Unlimited storage and bandwidth
  • Comprehensive podcast stats
  • Distribute to Apple Podcasts, Spotify, and more
  • Make money with your podcast
Get Started
It is Free