داستان حباب جادویی
آوای کتابک

داستان حباب جادویی

2022-01-30

اِمی و رِمی دویدن لای علف‌های بلند. گربهٔ سیاهی داشت اون‌ها رو دنبال می‌کرد. امی رو به دوستش فریاد زد: «بیا اینجا قایم بشیم!» اون‌ها پنهون شدن و صبر کردن تا گربه به دنبال کار خودش بره. رمی سرک کشید تا ببینه می‌تونه ببینه گربه کجاست یا نه. «ببینم حالا می‌شه نفسی بکشیم یا نه!» بعد رو به بالا نگاه کرد: «این چیه که ما پشتش قایم شده‌ایم؟»

امی برچسب رو خوند: «نوشته: حباب جادویی. حباب؟»


داستان حباب جادویی


https://ketabak.org/qd68k


Comments (3)

More Episodes

All Episodes>>

Get this podcast on your phone, Free

Create Your Podcast In Minutes

  • Full-featured podcast site
  • Unlimited storage and bandwidth
  • Comprehensive podcast stats
  • Distribute to Apple Podcasts, Spotify, and more
  • Make money with your podcast
Get Started
It is Free