غنچه گل سرخ- سوپراسکوپ شماره ۷
ادبیات کودکان

غنچه گل سرخ- سوپراسکوپ شماره ۷

2021-02-07
یکی بود و یکی نبود، در زمان قدیم حاکم جوانی با همسر زیبایش زندگی می‌کرد، آند و یکدیگر را خیلی دوست داشتند ولی متأسفانه هیچ‌گاه بچه‌دار نمی‌شدند، خیلی دل‌تنگ بودند و رنج می‌بردند جون آرزو داشتند بچه‌ای از خودشان داشته باشند.همسر حاکم هرروز در جنگل کنار آبشار قدم می‌زد و آرزوی بچه‌ای داشت، روزی یک ماهی کوچولو سرش را از آب بیرون آورد و به او« بانوی زیبا ... مژده ... دعای تو مستجاب شدت و به‌زودی مادر خواهی شد و یک دختر کوچولو و زیبا به دنیاخواهی آورد» اوه متشکرم ... قزل‌آلای کوچک عزیز، از سخنان شیرین و قشنگ تو تشکر می‌کنم.
View more
Comments (3)

More Episodes

All Episodes>>

Get this podcast on your phone, Free

Create Your Podcast In Minutes

  • Full-featured podcast site
  • Unlimited storage and bandwidth
  • Comprehensive podcast stats
  • Distribute to Apple Podcasts, Spotify, and more
  • Make money with your podcast
Get Started
It is Free