ادوارد و سگ کوچولوش به نام لیستون، هر روز با هم بازی میکردن. او لیستون رو خیلی دوست داشت و خیلی خوب از اون مراقبت میکرد. اون موهای لیستون رو شونه میزد، ظرف غذای اون رو پر میکرد و آب تمیز براش میگذاشت، و اون رو برای پیادهروی با خودش به پارک میبرد. یک روز عصر، مامان ادوارد بهش یادآوری کرد که باید پیش دندونپزشک بره…
https://ketabak.org/tv7bp