زویی و برادرش زاک، دوست داشتن که از درختها بالا برن. توی باغ پشت خونهشون، پنج درخت بلوط بزرگ بود که شاخ و برگ فراوانی داشتن. اونها با هم مسابقه میدادن تا ببینن کدومشون زودتر از دیگری میتونه از درخت بالا بره. گاهی زویی برنده میشد و گاهی زاک. یکی از این درختها چندین شاخهٔ کم ارتفاع داشت. پدر زویی و زاک، روی این شاخهها براشون یک تاب انداخته بود.
https://ketabak.org/3q8ty