فصل ششم - بخش اول | پرواز به سوی آرامش
نزدیک به یکسال از ضبط این صوت میگذره و الان جزو اولویت های زندگیم قرار دادم که به اتمام برسونم.در یکسال اخیر خیلی در زندگی پی پروانه ها دوییدماما نهایتا خسته شدم و نرسیدم.الان تصمیم دارم که باغچه ای زیبا بسازم که پروانه ها خودشون به سمت من بیان.پ.ن: کامنت هاتون انرژی داد که ادامه بدم.مراقب صحبت هامون به همدیگه باشیم
فصل پنجم - بخش آخر | شجاعت شروع یک سفر ناشناخته
اعتماد به غریبه بی خانمان!!!
فصل پنجم - ماجرایی عجیب در تسلط بر سحرگاهان
فرصت هایی در زندگی ما بوجود می آیند که گاهی فقط یکبار اتفاق می افتند. ما نمی دانیم کی و چرا این فرصت ها بوجود می آیند. تنها چیزی که نیاز است بدانیم این است که خود را آماده فرصت ها کنیم تا زمانی که سر می رسند آمادگی کامل داشته باشیم. کمتر صحبت کنید، بیشتر عمل کنید.باید دلت را آنقدر بشکنی تا آخر عاقبت گشوده شود.
فصل چهارم- بخش آخر | فلسفه باشگاه پنج صبحی ها
اغلب مردم در باتلاق فکری و تشدد فکری گیر کرده اند، یک گوشه نشسته اند و غر می زنند.از این افراد نباشید و به آن ها نزدیک نشوید.هر کس به گفته هایش عمل کند رهبر زندگی خود می شود.بیداری در پنج بامداد مادر نظم و ترتیب استشروع اصل داستان پنج صبحی ها از این قسمت آغاز شده و در فصل های بعد به اوج خود می رسد.با تشکر از شما - محمد مهدی زارعیMahdizarei.com
فصل چهارم - بخش سوم | معنای واقعی زندگی بعد از ۵۰ سالگی
در این قسمت از مفاهیم مهمی صحبت شد، شاید مهمترینش تغییر بینش ما به زندگی بعد از ۵۰ سالگی که اگر الان در همین سنی که داریم درکش کنیم، می تونیم زندگی رو بهتر زندگی کنیم.صحبت از مفاهیمی مثل ما بودن و ایجاد یک میراث جادوان در زندگی و ...مصیبت زندگی مرگ نیست، بلکه این است که اجازه دهیم، در حالی که زنده ایم قلب ما بمیرد.زمانی که رابطه مون با خودمون رو متحول کنیم، رابطمون با دنیای اطرافمون هم درست میشه