غزل نمره ۰۳۲
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان
خدا که صورت ابروی دلگشای تو بست
گشاد کار من اندر کرشمههای تو بست
مرا و سرو چمن را به خاک راه نشاند
زمانه تا قصب نرگس (زرکش) قبای تو بست
ز کار ما و دل غنچه صد گره بگشود
نسيم گل چو دل اندر پی هوای تو بست
مرا به بند تو دوران چرخ راضی کرد
ولی چه سود که سررشته در رضای تو بست
چو نافه بر دل مسکين من گره مفکن
که عهد با سر زلف گرهگشای تو بست
تو خود وصال (حیات) دگر بودی ای نسيم (زمان) وصال
خطا نگر که دل اميد در وفای تو بست
(هم از نسیم تو روزی گشایشی یابد
چو غنچه هرکه دل اندر پی هوای تو بست)
ز دست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفت
به خنده گفت که حافظ برو که پای تو بست
خیال روی تو در هر طریق همره ماست ۰۲۳
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست ۰۲۲
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست ۰۲۱
روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست ۰۲۰
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست ۰۱۹
ساقیا آمدن عید مبارک بادت ۰۱۸
سینهام زآتش دل در غم جانانه بسوخت ۰۱۷
خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت ۰۱۶
ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت ۰۱۵
گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب ۰۱۴
میدمد صبح و کله بسته سحاب ۰۱۳
۰۱۲ ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
ساقی به نور باده برافروز جام ما ۰۱۱
دوش از مسجد سوی میخانه میشد پیر ما ۰۱۰
رونق عهد شباب است دگر بستان را ۰۰۹
ساقیا برخیز و در ده جام را ۰۰۸
صوفی بیا که آینه صافیست جام را ۰۰۷
به ملازمان سلطان که رساند این دعا را ۰۰۶
دل میرود ز دستم ۰۰۵
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را ۰۰۴
Create your
podcast in
minutes
It is Free
Good Mood Revolution
Your Sleep Guru Podcast
Anxiety Slayer™ with Shann and Ananga
Men Do Talk Podcast
The Dr. John Delony Show
Ten Percent Happier with Dan Harris